وقتی هیچ دلیلی واسه زندگی نداری...

روز های خوب بودنت تو زندگیم...

اشک هام را آرام آرام پر پاک کن

بغض های غصه ام را به آغوش بکش

وصدای گله هایم را با حسرت گوش کن

ناله های شب زارم رت در هم بگذار

وهر شب با صدای آواز مرغ یا حق

آرامش ام را به من بازگردان

و هر صبح با طلوع خورشید

لبخند اش را به من هدیه کنخ

وهر صبح به یادم بیاور

که در این دنیا

در این دالان حسرت بار

در این کوچه ی خلوت

در این...

به یادم بیاور

که ماسک دروغین ام بر چهره بزنم 

شاید مردم باور کنند...


یه چیزی بگو...

منو دیدی تازگیا

که پیشونیم خط افتاده و موهام کم پشت

خسته شدن همه دوستام از فحش

شدی یه آدم چرت قفله ای که تف به این زندگی دلم حرفاشو

  بت که گفت تو هم  یه چیزی بگو 

 بگو نمی تونه هیچی به زور

جدا کنه دیگه تورو ازم جون هرکی دوست داری یه چیزی بگو

یه چیزی بگو...

یه چیزی بگو بذار قانع شم

تا نتونم جلو رفتنت مانع شم

مگه نمی بینی چه قدر خراب و داغونم

تو ای اوضاع منو تنها نذار خواهشا

بگو چرا داری میری اخه به چه قیمتی

کیه که مثل من رو تو  بتونه بشه غیرتی

یا با تو تا بکنه تو هر شرایط بدی

اونوقت تو بی معرفت حتی جوابشو ندی

ده یه چیزی بگو...

چرا حرف نمی زنی

چرا فاصله می گیری به من دست نمی زنی

چرا همیشه همه جا تورو باید ببینم

مگه نمی گتی دیگه هرز نمی پری

دیگه صدام دل تورو زده بسه رفتنی شو

بی خیال منه سرده عصبی شو

بدون هر کسی که دوروور منه عوضی شد

کاش این حس بین منو تو یه ذره عوض می شد...



حس خوب

حس و حالم این روزا عالیه...

نمیدونم چی شده...

اما هرچی که شده یا داره میشه عالیه...

یه حس خوب دارم...




خیلی نوشتن واسم سخت شده چون یه مدت خیلی طولانی هست که ننوشتم اما امروز میخوام بنویسم...

میخوام از بهترین دوستم تشکر کنم که خیلی کمکم کرد میخوام به خاطر این که یک سال و نیم دوستم بود و خیلی صمیمی بودیم ازش تشکر کنم...

اما ازت خواهش دارم...

تو این مدت خیلی چیزا ازت یاد گرفتم....

آخرین چیزی که میخوام خواهش کنم بهم یاد بدی...

اینه که...

آسون فراموش کردنو یاد بدی...

میخوام یادم بدی دوستیه یک سال و نیمه رو چه طور تو چند روز فراموش کنم...

آخه فهمیدو تو این کار خیلی ماهری...

و من هنوز عاشقم...

آن قدر که می توانم

هرشب بدون آن که خوابم بگیرد

از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم...

و دست آخر....

همه را فراموش کنم...

آن قدر که می توانم

 اسمت را

روی تمام آب های دنیا بنویسم

باز هم جا کم بیاورم...!

آن قدر که می توانم

 شب ها به یادت طوری گریه کنم

که خدا جایم را با آسمان عوض کند...!

و من هنوز عاشقم

آن قدر که می توانم

چشم هایم را بندم

و خیال کنم:

هنوز دوستم داری!


عصر جمعه هست دلم خیلی گرفته :-( جز این جا دیگه جایی نیست که بتونم بنویسم دلم میخواد گریه کنم اما نمیدونم چرا گریه نمیکنم:-(( بغضم گرفته اما نمیدونم چرا:( چه قدر بده امروز:-(

سخته برام...

تو که می گفتی عاشقی /می گفتی بی من میمیری/ حالا دیگه منونمیخوای همه چیزو پس مبگیری/ چرا نگام نمی کنی چرا این قدر سرد شدی؟ /این لحظه هایی که میخوامت واسه یکی همدرد شدی /دلم خیلی می سوزه که چرا هنوز تورو میخوام/ سخته برام /میدونم دیگه همیشه تنهام /تو که میدوتستی غیر تو هیچی نمیخوام از این دنیا/ چی بگم از بی کسی هام /نمیدونم چی شد کی بود تورو ازو گرفت /اما با این کارت خیلی دلم گرفت هنوز نمیتونم باور کنم /انگار دارم خواب میبینم/ دلم خیلی می سوزه که چرا هنوز تورو میخوام /سخته برام میدوتم دیگه همیشه تنهام تو که میدوتستی غیر تو هیچی نمیخوام از این دنیا/ چی بگم از بی کسی هام /نمیدونم....

عاشقانه

بمون ای فصل خوب قصه های عاشقانه/ بمون ای با تو بودن فصلی از گل با ترانه/ بمون ای هم صدای لحظه های خواب و رویا /صدای پای بودن توب رگ ها تو نفس ها/ جه سخته بی تو رفتن چه سخته بی تو موندن نمیشه این جدایی باور من/ وداع اخرین غروب لخظه های واپسینه/ همیشه غصه های اشنایی نا تمومه تمومه لحظه های با تو بودت پیش رومه پچه سخته بی تو رفتن چه سخته بی تو بودن... غروب لحظه های واپسینه...